پست‌ها

نمایش پست‌ها از اکتبر, ۲۰۰۸

کل ماجرا

گاهی انصراف می دهی . جاکن می شوی . حتما از نو شروع می کنی ! اما این تمام ماجرا نیست . ماجرا سرو ته دارد ، گره! سر دارد. حتی اگر پیدا نباشد .ممکن است تا فی خالدون فرو رفته باشد یا اصلا فسیل شده باشد . مشمول قانون نیتون شده باشد و بشود گاز متان و از لای پایت در برود . بازهم هست ! باید وقتی گوش کودکیم را با میخ سوراخ می کردند شیون می کردم باید شکایت می کردم . نباید خون چکان راه بیفتی و سکوت کنی . اما کسی نیست که یادت بدهد . وقتی هم بازجویی شروع می شود بیشتر سکوت می کنی . (( -: اخه ذلیل مرده بگو کی ....)) اما لازم نبود کسی به من سه ساله یاد بدهد غربتی یعنی چی ! این از آن دست قوانینی بود که با اولین قدمهایی که توی کوچه برمیداشتی می آموختی . با غربتی نباید در گیر شوی نه بخاطر این که پابرهنه است نه بخاطر این که از تو قوی تر است چون تو یک شهری منفردی یک انزوای مجرد و غربتی یک قبیله یک طایفه . باید با غربتی بجنگی وگرنه بچه خوبی هستی . کوچه جای تو نیست ! در عین حال که قانونی را رعایت می کنی قانونی را می شکنی انتخاب با خود توست حتی اگر قوانین متناقض باشد . همین ها بود که فکرم را مشغول می کرد