من امضاء نمی کنم . انگشت می زنم!
جمع آوری بیست هزار امضاء توسط اتحادیه آزاد کارگران، مسئله مهمی است که نمی توان بی تفاوت از کنارش گذشت. من بر این باور هستم که این اقدام، برداشتن قدمی مهم در جهت دست یابی به یک جایگاه است. از این منظر، نقد صریح و روشن جایگاه مذکور، ضرورتی است که سبب نگارش سطور پیش رو می شود. یک مقدمه کوتاه پیش از ورود به بحث اصلی در ابتدا اشاره به این واقعیت را الزامی می دانم که طبقه کارگر ایران علیرغم نداشتن تشکل های قدرتمند کارگری (به جز مواردی انگشت شمار که موضوع بحث ما نیست)، در مقاطع مختلف با توجه به ضرورت جایگاه اجتماعی و نقشی که در امر تولید دارد توانسته است وارد جدل های جدی با صاحبان و متصدیان سرمایه شود. کارگران به علت داشتن ارتباطی ارگانیک در محل زیست و کار با یکدیگر همواره این توانایی را داشته اند تا بر سر خواست ها و مطالبات مشخص متحد شوند و با پشتوانه ی منافعی مشترک، صفوفی را برای تحقق مطالباتشان تشکیل بدهند، صفوفی که بسته به درجه ی انسجام و پی گیری، توانسته است عامل به دست آوردن پیروزی هایی باشد. بی شک در این باره می توان به تصویر زنجیره به هم پیوسته کارگرانی که خیابان های منتهی به