مناسبات حاکم بر کارگاههای تولیدی


تهران به عنوان یکی از بزرگترین کلان شهرهای جهان قشر عظیمی از کارگاه داران را در خود جای داده است . آیا باید این را دلیل بر ناقص بودن شکل سرمایه داری در ایران دانست.یا این که باید مانند وابستگان مکتب ساختاری – کارکردی جوامع را نه به چند طبقه ی اصلی بلکه به اقشار متعدد شغلی تقسیم کرد؟
شکل گیری طبقه ی پولوتاریا( رنجبران) با انحلال بخش عظیمی از طبقه متوسط (پیشوران) رابطه مستقیم دارد. روابط حاکم بر مناسبات کالایی و پولی پیشه وران چیست؟ 1-کارفرمای پیشه ور به شکلی نسبی (با واسطه ای کم) ارتباط نزدیک با مصرف کنندگان دارد.واز این رو ارزش کارخویش را به شکلی کامل یا متناسب با نیازهای اقتصادی خویش در یافت می نماید .از ان روارزش اضافی بدان معنا که حاصل کار اضافی وارزان باشد شکل نمی گیرد. 2- کارگر پیشه ور با کارفرمای خود رابطه ی استاد شاگردی دارد . کارگر پیشه ور در طی دوران کارگری در واقع آموزش می بیند برای روزگاری که قرار است کارگاهی دایر کند و حکم کارفرما را پیدا کند . کارگر پیشه ور دارای استقلال نسبی است چرا که تغییر شاگرد برای استاد خوشایند نیست . در واقع تربیت شاگرد تازه ساده نیست و هزینه ی گزافی را بر استاد تحمیل خواهد کرد. از این رو استاد با ید رضایت شاگرد را در نظر داشته باشد.
تهران به عنوان یکی از بزرگترین کلان شهرهای جهان قشر عظیمی از کارگاه داران را در خود جای داده است . آیا باید این را دلیل بر ناقص بودن شکل سرمایه داری در ایران دانست.یا این که باید مانند وابستگان مکتب ساختاری – کارکردی جوامع را نه به چند طبقه ی اصلی بلکه به اقشار متعدد شغلی تقسیم کنیم. (( در این متن سعی میکنم مناسباتی را که بر کارگاههای کنونی حکمفرماست بیان کنم. اما آنچه در این مناسبات دچار تحول شده دریک پروسه زمانی اتفاق افتاده است .توالی زمانی این تغییرات بدون ذکر قید زمان بیان خواهد شد.)) تغییر مناسبات در عرضه ی کالا توان پخش را تا حد زیادی از کارفرمای پیشه ور گرفت.در این زمان است که دلالان یا بنگاه داران ( من از لغت بنک دار که در زبان کوچه استفاده میشود بهره خواهم گرفت) نقش پخش کننده را در ابعاد وسیع به عهده گرفتند . این بنک داران وضیفه ی پخش یک نوع کالا را به عهد دارند( بنک دار کفش) با شکل گیری بنک داری امکان خرید سریع و متنوع برای فروشگاهها ایجاد شد .این نوع عرضه تا حد زیادی باعث ازبین رفتن ضرورت تجمع کارگاهها در یک راسته ی بازار یا بازارچه شد. بدین ترتیب کارگاه داران بخشی از استقلال خویش را از دست دادند ودچار اختلالاتی در درآمد شدند . بدین گونه بخشی از آنان داوطلبانه یا به حکم ضرورت ملک خود را به همان بنک داران واگذار کردند ودر جای در اطراف بازار با هزینه کمتر کارگاه وسیع تری دایر کردند . بنک داران در یک رشد اقتصادی زود هنگام امکان این را یافتند تا بین کارگاهها و عرضه کنند گان مواد اولیه نقش واسطه را بازی کنند . در طی همین پروسه بنک داران بهترین شرایط را پیدا کردند تا عرضه ی ماشین آلات مربوط به صنف خود را در دست بگیرند . در پی رشد روز افزون صنعت و تکامل ماشین آلات کارگاه دار مجبور است ابزار تولید جدید را که باعث رشد تولید وبهبود کیفیت و احتمالا به انگاره اینان باعث افزایش درآمد خواهد شد را از بنک داران تهیه کنند . این گونه است که بنک داران در طی یک مدت زمان نه چندان طولانی تسلط خود را بر یک صنف تولیدی تکمیل کردند. تقریبا نسبت بنک داران به کارگاه ها دراین دوران یک به صد است . کارفرمای پیشه ور یک باره تمام استقلال خویش را از دست رفته می بیند. ملک خود را که دسترسی خوبی داشت از دست داده است . ابزار تولید ش از انحصار خارج گشته و ماندگاری ندارد . علاوه براین برای ترمیم وبه روز سازی ابزار تولید به غیر خود وابسته است. در طی از دست دادن امکان عرضه مستقیم تا حد زیادی استقلال خویش را در قیمت گذاری نیز از دست داده است. حالا قیمت کار را بنک دار مشخص می کند . در واقع ارزش مواد اولیه با احتساب سود بنک دار از دایره ی قیمت گذاری خارج می شود . در این مرحله از مناسبات اصطلاح کار مزدی کردن مفهوم پیدا می کند.در واقع کارفرما موظف می شود هنگام قیمت گذاری مقدار کار انجام شده را محاسبه کند و بنک دار این مقدار را می پردازد. یعنی حالا بنک دار دیگر صاحب کارخانه ایست با 500 کارگر(( این رقم با نسبت یک به صد بین بنک دار و کارگاه ها با احتساب هر کارگاه با پنج کارگر تقریب زده می شود)) این کارخانه ها بی هیچ هزینه جانبی در سطح شهر برای بنک دار شکل می گیرد کارخانه های حقیقی که در یک نظام مندی مخفی مشغول به تولید هستند . کارگران این کارخانه ها هیچ گونه حقی برای خود متصور نیستند ( بیمه و مزایای حداقلی برای این کارگران چیزی شبیه به یک رویا ست ) بنک دار در برابر این کارگران هیچ مسئولیتی ندارد . کارگران این کارخانه ها از آنجا که منفک از یک دیگر مشغول به کار هستند از هیچ گونه قدرت اعتصاب یا اعتراض بر خوردار نیستند . کوچک ترین نوسانات بازار در زندگی این کارگران تاثیرات آنی دارد بی این که امنیتنی حداقلی برایشان در نظر گرفته شده باشد . اما تا اینجا هنوز فشار اصلی یا خلع سلاح نهایی اتفاق نیفتاده است این اتفاق زمانی می افتد که کارگران حرفه ای گشته قصد ایجاد کارگاه می کنند از آنجایی که اینان از هیچ پشتوانه ی مالی و اعتباری برخوردار نیستند به شدت به بنک دار وابسته می شوند و تعیین مزد کار را به بنک دار وا گذار می کنند . کارگر کارفرما گشته شروع به انجام کار اضافی می کند تا مزد بیشتری ببرد . این تعیین مزد , کارفرما یان پیشین را نیز تبدیل به کارگرانی می کند که مزدشان از سوی بنک داران تعیین می شود در پی گسترش این مناسبات قدرت بنک داران به نسبت پیشین پنج برابر میشود . اینک بنک دار با داشتن کارخانه ای با بیش از 2500 کارگر( تصاعدی بودن این آمار در نظر گرفته نشده است) امکان این را می یابد تا سهام عمده ی کارخانجات بزرگ را که مواد اولیه تولید می کنند را بدست بگیرد . یا وارد کردن ابزارالات و مواد خام را نیز به دست می گیرد .این بنگاه اقتصادی که دراین رشد اقتصادی تبدیل به یک کلان سرمایه دار گشته( نسبت درآمد این بنگاه با یک کارگر چندین هزار برابر است) در حاکمیت نیز نقش پیدا می کند و تضمینی می شود برای ادامه پیدا کردن این مناسبات( قوانین کار جمهوری اسلامی کاملا با این مناسبات منطبق است) . این چنین است که کارخانه داران بزرگی چون ایران خودرو و ایساکو و... به جای اینکه متناسب با تولیداتشان در صدد گسترش کارخانه هایشان باشند از این فرصت ایده ال استفاده کرده وبا برقراری ارتباط با کارگاه های خرد کارخانه ی خود را به شکلی مخفی گسترش می دهند. این جریان برای شناسایی نشانه های فراوانی دارد اما یکی از مشخص ترین این نشانه ها منطبق بودن این سبک تولید با تولید کارخانه ای ست . تولید کارخانه ای یک دست و اتیکت دار است و به شکل گسترده پخش می شود . در ایران بسیاری از صنایع از جمله صنعت پوشاک , کیف , چوب, کفش, شیشه, لوازم یدکی , و... در سیطره ی این مناسبات قرار دارند . وظیفه ی جنبش چپ در چنین شرایطی شناسایی آماری این کارگران و ایجاد یک اتحاد در بین اینان می باشد به گمانم نمی شود انتظار شکل گیری یک حرکت خود به خودی بین این سطح از کارگران داشت اگر چه ممکن است یک آگاهی طبقاتی بین اینان وجود داشته باشد اما با شرایطی که یاد آور شدم پذیرفتن مسئولیت سازمان دهی این کارگران بدون شک به گردن احزاب چپ خواهد بود. اگر ما نخواهیم جان بکنیم و اگر در غالب یک حزب انقلابی فعالیت نکنیم هیچ معجزه ای اتفاق نمی افتد .
نشد با این حال و اوضاع چیزی بنویسم این شد که این مقاله ی قدیمی را گذاشتم برای خالی نبودن عریضه . پیشاپیش از رفقایی که پیشترها این متن را خوانده اند عذر خواهی می کنم

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

غروب سیاست

عقلانیت را ما کارگران تعریف می کنیم

هخا، ربع پهلوی، چپ بورژوایی و اتحادیه آزاد