طرحي از دايي


روي گور پدر بزرگ مشما كشيدند !
مهم نيست
من مشما را برميدارم تا جلبك ببندد
من جلبك را دوست دارم
دايي به خدا اعتقاد ندارد
دايي نوشابه شيشه به كون پدر بزرگ فرو نمي كند
مي داند كه درد ندارد

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

غروب سیاست

حکایت شب و تنهایی و ترس و هول

نامه ای در پاسخ به نامه ی سعید صالحی نیا به لنین - سعید آقام علی